دسته
فیدها
آدرس جديد نويد رهايي در تبيان
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 758270
تعداد نوشته ها : 562
تعداد نظرات : 0
Rss
طراح قالب
GraphistThem226

در سال 1344 ، سه نفرازجوانان مسلمان ومبارز ،به نام هاي ،محمّد حنيف نژاد، سعيد محسن ،وعبدالرضاي نيك بين تحت تأثير فضاي قيام تاريخي پانزده خرداد 1342 قرار گرفتند.وبه دنبال جدايي از جبهه ملّي ونهضت آزادي ، سازمان مجاهدين خلق را بنيان نهادند . محمّدحنيف نژاد معتقد بود كه :بايد مبارزه مسلحانه باشد وبر اين باور بود كه مبارزات ديگر به بن بست رسيده اند. بدين ترتيب او تحت تأثير انقلاب كمونيستي شوروي قرار گرفت وبا جدايي از مهندس بازر گان كه سازمان اورا « پدر ايدئولوژي » خود مي دانست .اسلام التقاتي خود را با الگو پذيري از دو ايدئولوژي مذهبي و كمونيستي به عنوان اسلام اصيل وانقلابي معرفي كرد . ديري نپاييد كه ،ساواك بر تشكيلات مجاهدين سوار گشت وتوانست ضربات سنگيني بر بدنه سازمان وارد سازد . اعضاي مجاهدين به آساني شناسايي ،دستگير واعدم شدند. مسعود رجوي ،تنها بازمانده سازمان به نحو مشكوكي توانست جان سالم بدر ببرد . در سال 1354  باانشعاب در سازمان مجاهدين ،گروه تقي شهرام به عنوان اعضاي چپ ماركسيستي ، ازمذهبي ها جداشدند  . وبا ترور وخشونت به تصفيه وحذف فيزيكي درون تشكيلاتي پرداختند. مجيد شريف واقفي از جمله قربانيان عمليات هاي انشعابي بود كه بدست تقي شهرام به قتل رسيد.گرايش اعضاي غيرمذهبي تا بدانجا رسيد كه : رژيم شاه سازمان مجاهدين را به عنوان     « ماركسيست هاي اسلامي » معرفي مي كرد . تا بهمن 57 بقاياي سازمان از جمله مسعود رجوي در زندان بسر مي بردند ،بعد از پيروژي انقلاب ( 57 )،رجوي به همراه تني چند از اعضا سازمان مجاهدين را باز سازي كردند.از آنجايي كه رجوي ، خوي وخصلت ِ فرصت طلبي را با سازش و همكاري با ساواك به ارث برده بود . بعد از پيروزي انقلاب قدرت طلبي اش هم عيان شد.و با ربودن سازمان مجاهدين ، بر مسند تام وتمام رهبري اش جلوس نمود .ديري نگذشت كه : رجوي در رأس مجاهدين با كارشكني درامور انقلاب نو پاي ، پا به پاي دشمنان ايران وهم صدا با مخالفان انقلاب هيزم بيار معركه شد .و با سوء استفاده از قدرت سياسي بني صدر زمينه مبارزه منفي آشكار ودر گيري هاي خياباني را فراهم نمود . رجوي كه به ارث كمي قانع نبود و ادعاي ميراث خواري كل انقلاب را مي كرد ، چهره واقعي خود و عواملش را به صحنه هاي سياسي كشاند و زمينه آغاز تحركات نظامي برعليه انقلاب در حال دفاع ازميهن را فراهم كرد. در شرايطي كه تماميّت ارضي ايران از جانب رژيم بعث عراق وبه سر كردگي صدام وحمايت امپرياليزم جهاني  هدف تهاجم قرار گرفته بود ،رجوي با آغاز فاز نظامي در خيابان هاي تهران جوي خون براه انداخت وبعد از شكست مجموعه عمليات هاي نظامي ( جنگ  چريك شهري ) با پوشش زنانه دست در دست رئيس جمهور فريب خورده ومعزول ( بني صدر  ) به فرانسه گريخت .همزمان با فعاليت هاي ضد ايراني مجاهدين ، رجوي وبني صدر باتبليغات فريبنده سعي كردند چندسازمان وگروه را به دور خود جمع كنند ، و شوراي ملّي مقاومت را راه اندازي نمايند . در شرايط جنگ عراق وتهاجم نظامي به خاك ايران بود كه : صدام فرصت را غنيمت شمرد و به سراغ رجوي وهمراهانش رفت ورجوي به اوّلين لبخند وپيشنهاد رژيم بعث عراق لبيك گفت ؛ وشتابان خود واعضاي همدستش به بغداد اسباب كشي كردند . طي هشت سال دفاع ايرانيان با چنگ ودندان از آب وخاك وناموسشان دفاع كردند .ولي رجوي به عنوان رهبرسازمان مجاهدين خلق و فرمانده كل « ارتش آرام بخش  »پا به پاي صدام در قتل ومرگ پير وجوا نان ايران زمين سهيم شد .رجوي حمايت سياسي ،نظامي را به رژيم بعثي تا بدان جايي رسانيد كه : لقب فرمانده ارتش خصوصي صدام ، بازوي نظامي صدام ،فرزند خوانده پدر صدام را كسب كرد . در سايه حمايت هاي بي دريغ وفريبنده ي صدام ، ارتش (گارد ) خصوصي صدام را تشكيل داد . رجوي سال ها آلت دست صدام بود وخودنمي دانست . هزاران ايراني بي گناه را به قتل رساند و جز به قدرت طلبي فكر نمي كرد . با خيالبافي بساط دولت وملّت ورئيس جمهوري راه انداخت وخودرا رهبر ي خاص خاص ناميد. ادعاي خدايي كرد و به آسمان ها صعود كرد . كارگاه انقلاب سازي راه انداخت و بازار ايدئولوژي را از توليد به مصرف رسانيد .چندبا به فكر گسترش امپراتورياش افتادودست در دست ارتش عراق به آتش بازي تفريحي پرداخت . روزي در آسمان آفتابي بود وشبي در نور فريبنده چهل چراغ هاي مهران ، به فتح تهران چشم دوخته بود . رجوي ، هيچ وقت فكر نمي كند . اين همه فراز وفرود را از سايه بي فكري ويا به عبارتي احمقي اش به ارث برده است .اگر رجوي عقل داشت و به حرف مريم بانو كه هر روزبهانه ي تهران را مي گيرد ، توجه نمي كرد ؛ به راهپيمايي سياحتي ، زيارتي فروغ هرگز تن نمي داد. رجوي ، ظاهراً در سايه پدرانه صدام حسين ، به هر خواسته اي رسيد . الي بردن رئيس جمهور انتصابي اش (مريم ) به تهران . افسوس كه چند دهه فرصت كمي بود . چون با زمان بندي او كه وعده ي شش ماهه مي داد مطابقت نكرد . بعد از سال ها بررسي وتفسير فرمايشات رهبري معلوم گرديد كه : جناب مسعود خان ،بر خلاف ظاهرشان نظر بلندي دارند . ايشان مقياس زمان را در موقعيت شير « سال نوري » اعلام فرموده اند . بايد اعضاي سازمان مجاهدين ، كه اين روز ها مانند ما ر پوست انداخته و به « فرقه رجوي » تبديل گشته اند ، به شمارش طلوع وغروب خورشيد بنشينند تا شش ماه نوري فرا رسد!!! وبعددايناسور فرقه خواب نوري اش به پايان رسد وفسيل ها واستخوان پاره ها فرمان حركت به سوي دماوند را بدهد.

ادامه دارد...


يکشنبه 10 7 1390 22:8
X