دسته
فیدها
آدرس جديد نويد رهايي در تبيان
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 761626
تعداد نوشته ها : 562
تعداد نظرات : 0
Rss
طراح قالب
GraphistThem226

به تعبير بعضي از اعضاي سابق سازمان ، در چنين موقعيتي رجوي كه " بدهكار " اصلي بود ناگهان " طلبكار " شد .

بسياري از اعضاي قديمي سازمان معتقدند كه از ابتداي دهه هفتاد شمسي تشكيلات ، ديگر يك سازمان نيست ، فرقه اي است در بسته ، كه نه تنها هيچ گونه رأي گيري و مشورت در آن جايي ندارد ، بلكه به شدت ضد انتخابات و نظرخواهي است ، به تمام مسائل خصوصي و فردي اعضا نظارت دارد و در آنها دخالت مي كند . پس از انقلاب ايدئولوژيك ديگر دست كسي به مسعود رجوي كه در رأس اين فرقه قرار دارد ، نمي رسد .

با اين كه سال ها بود كه كار جمعي و نقش دموكراسي در سازمان از بين رفته بود ، ولي با مرحله اول انقلاب ايدئولوژيك (ازدواج مريم و مسعود) سيستم كار شورايي به طور رسمي و با اعلام علني و آشكار از بين رفت و رهبري نوين مصون از اشتباه و بازخواست متولد شد .

دكتر علي اصغر حاج سيد جوادي ، در كتابي با عنوان " آواي وحش يا ماليخولياي مهتري " چنين مي نويسد :

" .... همه مشغله ذهني و عقده رواني جامعه و گروه هاي سياسي (مانند سازمان) در دو مسئله براندازي و جانشيني خلاصه شده است . اما جامعه شناسي براي افراد و گروه ها در اين مسير است كه در براندازي همه به من كمك كنيد و در جانشيني همه رهبري و اطاعت مرا بپذيريد . در اين كه من در براندازي از چه سو حركت مي كنم و با كدام قدرت خارجي دست همكاري مي دهم ، كسي از من چيزي نپرسد و در اين كه در جانشيني برنامه كار و شيوه حكومت كردن من چه خواهد بود ، از هم اكنون هيچ كس شك و ترديدي در حرف ها و شعارهاي من نداشته باشد .

اما به محض اين كه بگويي اصل شعار سرشار از مايه هاي فاشيستي و خودكامگي است ، آن وقت فحش و ناسزا و اتهام شروع مي شود . يعني فشار و شدت خشم و كينه عصبي چنان شديد است كه انسان بايد چشم بسته ، بر تمام قبايح اعمال تنها آلترناتيو (ادعاي سازمان) صحه بگذارد و با تحسين و هلهله و حتي حيرت هاي عارفانه به ستايش آن برخيزد ." (1)

با مرحله دوم انقلاب ايدئولوژيك ، كمرنگ كردن حضور رقبا و مخالفان بالفعل يا بالقوه ، به خصوص قديمي ها و حذف آنها ، بايد به نتيجه قطعي مي رسيد . رجوي به دنبال اين بود كه تقصير شكست ها و ناكامي هاي سياسي را از دوش خود بردارد و به دوش ديگران بيندازد .

حذف علي زركش نمونه چنين بازي اي بود .

رجوي طبق معمول اين حذف را تئوريزه كرد ، مسئله " استثمار رده يا مسئوليت "  را مطرح نمود ، منظور از استثمار رده اين بود كه زركش به ناحق رده جانشين رجوي و فرمانده سياسي _ نظامي را اشغال كرده بود و صلاحيت ايدئولوژيك _ سياسي _ تشكيلاتي نداشت. با اين سفسطه ها و مقدمه چيني ها ، مسئوليت تمام شكست ها به گردن علي زركش كه تا آن عصر مسلط اجرايي در سازمان بود انداخته شد ، حاكميت مطلق فردي تثبيت شد .

مرحله سوم انقلاب ايدئولوژيك برآمده از شكست عمليات فروغ و به منظور جلوگيري از بحران فروپاشي بود . نه تنها وعده هايي چون " تا تهران سه خيز بيشتر نداريم " ، محقق نشده  بود ، تصريحاتي چون " رژيم وضعيتي ندارد كه تا عيد (1368) دوام بياورد " ، ديگر به طنز شبيه بود .

بخش عمده مؤثرترين نيروها نيز در عرض چند روز نابود شدند و در نتيجه اندك انگيزه باقيمانده هم در حال از بين رفتن بود . به تعبير بعضي از اعضاي سابق سازمان ، در چنين موقعيتي رجوي كه " بدهكار " اصلي بود ناگهان " طلبكار " شد .

شمس حائري به تعبير بعضي از اعضاي سابق سازمان در اين مورد مي نويسد :

" انقلاب ايدئولوژيك سوم براي جلوگيري از بحران فروپاشي بود و عمدتاً پس از شكست عمليات فروغ جاويدان و آتش بس صورت مي گرفت . شكست نظامي فروغ و تلفات سنگين آن ، سازمان را از كيفيت تهي نموده و آن را دچار ورشكستگي سياسي _ نظامي كرده بود .

همه اعضا عصباني و بهت زده شده بودند ، صداي انتقاد و اعتراض از همه جا بلند شده بود ... لبه تيز حملات متوجه رجوي بود . اما بچه ها جرأت اعتراض علني و نام بردن صريح از او را نداشتند ... رجوي بايد مي آمد و دلايل شكست را اعلام مي كرد ... و سپس كناره مي گرفت ." (2)

اما او كه به تعبير اعضاي سابق " فرمانده شكست " ناميده شده است ، طبق معمول              به تحليل و فضا سازي پرداخت، مسئله را تئوريزه كرد و همه تقصيرها را به گردن ديگران انداخت :

" عمليات فروغ بيمه نامه بود ، اين كه نتوانستيد پيروز شويد ، دليل آن اين بود كه شما مستعد و لايق پيروزي نبوديد ، زيرا تفكر شما ماترياليستي و تعادل قوايي بود . پس يك انقلاب ديگر لازم است تا بچه ها چند مدار بالا بيايند و لايق پيروزي شوند ." (3) و اين ترتيب دايره رئيس بزرگ تنگ تر و فشرده تر شد و حاكميت مطلق العنان وي در برابر  زمينه هاي مخالفت تو اعتراض بيمه گرديد ."

مرحله چهارم انقلاب ايدئولوژيك ، " انقلاب طلاق " بود . پس از رحلت امام خميني (ره) و تداوم ثبات و اقتدار نظام جمهوري اسلامي ، بسياري از رشته هاي تحليل و پيش بيني سازمان پنبه شد ، چرا كه سال ها روي اين موضوع سرمايه گذاري كرده بود . شكست استراتژيك ديگري نصيب سازمان شد و انقلاب ديگري لازم بود تا ذهن اعضا را به خود مشغول كند .

جاباني در اين باره مي نويسد :

" در مكتب خانه آقاي رجوي جايي براي عشق ورزي ، دوست داشتن ، زندگي كردن و همراهي با مردم وجود ندارد و همه توجهات بايد معطوف به رهبري اين مكتب خانه باشد .... اعضا بايستي هويت سازمان پيدا كنند و هويت فردي شان محو گردد ... انقلاب طلاق و جدا سازي كودكان از والدين شان در واقع براي تحقق خواسته هاي فوق بود ." (4)

در منظر بسياري از اعضاي سابق ، فروپاشي كامل خانواده ها و از بين رفتن حداقل پيوندها فردي خارج از كنترل رهبري نوين ، مرحله فرجامين فرايندي بود كه با رسيدن به محو كامل هويت فردي طرح ديرين تبديل سازمان به فرقه اي متشكل از اعضاي سرسپرده و مغزشويي شده را به انجام رساند .

•جمع بندي ويژگي هاي فرقه

در يك فرقه رهبر خودخوانده كه منصوب خويشتن است ، تنها مركز قدرت و تنها تعيين كننده ارزش ها و اهداف است و خودمختاري وي حد و مرزي ندارد . به كسي پاسخگو نيست و مذهب خود را با اقتباس صوري از ساير اديان و ايجاد تركيب التقاطي ، اختراع مي كند .

برخي از مهمترين و رايج ترين روش هاي رهبري فرقه براي حفظ و گسترش سلطه خود عبارتند از : حذف فيزيكي مخالفان ، بي اعتبار سازي و خائن ناميدن مخالفان پيش و پس از حذف ، پرونده سازي و وارد نمودن تهمت هاي شرم آور و دشنام گويي به منتقدان و مخالفان ، وارونه سازي متهورانه مواضع ايدئولوژيكي يا سياسي ، تلقين و باور آفريني در افراد و ترغيب اعضا به تخريب و تحقير شخصيت خويش از ديگر تاكتيك هاي اصلي فرقه در قبال ابهام ، سؤال ، ترديد و يا اعتراض محسوب مي شوند .

فرد با تبديل شدن به مريد به خويش تلقين مي كند كه قدرت تشخيص و تميز مسائل را ندارد و اين رهبر است كه قالب هاي انديشه و زندگي را مي سازد . قطب بندي و تعاريف خير و شر و دوست و دشمن تابع تشخيص و تمايل رهبر فرقه است و او از پاسخگويي به مريدان مصون است و فاصله نجومي بين وي و ديگران ايجاد مي گردد .

او فردي است فرا سوي انسان هاي عادي و برخوردار از توان ماورائي كه همگان بايستي به او الصاق شوند . (5) و بر خلاف مذاهب حقيقي كه دعوت به خدا مي كنند ، رهبر فرقه و يا خود فرقه ، در جايگاه خدا قرار مي گيرد و جنبه مقدس و الوهي مي يابد .

بسياري از فرقه ها سعي مي كنند از زبان و فرهنگ تحريف شده مذاهب براي مشروعيت بخشيدن به خود استفاده كنند . از اين رو ادعا مي شود كه رهبر فرقه راز خلقت جهان و جهان بيني و سرشت انساني را با الهام از تعليمات آسماني مي گيرد . دروغ و فريب و اغوا و چند چهره بودن در فرقه ، توجيه مي شود و ارتكاب به آنها براي حفظ فرقه توسط رهبر و اعضا مجاز دانسته مي شود .

رهبر فرقه ، جامعه تحت كنترل خود را بسته و محرمانه شكل مي دهد و پنهان كاري و                راز داري و طبقه بندي اغلب موضوعات حتي كم اهميت را حياتي و غير قابل گذشت              بر مي شمرد . تأكيد بر اصل پرده پوشي و راز آميزي در فرقه براي ايجاد ديسيپلين شديد و نظام سلسله مراتبي مبتني بر اطاعت محض و كوركورانه ، يك ابزار مؤثر است . (6)

آنگونه كه جمع كثير اعضا سابق سازمان بنا بر مشاهدات عيني و تجربيات مستقيم خود                مي گويند ، مسعود رجوي با تلاش پيگير توانست ويژگي هاي مزبور را در سازمان ايجاد و يا تقويت نمايد . او خوب مي توانست مانور دهد ، حركت هاي نوساني برود و با زرنگي ، مواضع ديروز را نفي كند و تشكيلات را كاملاً وابسته و متعلق به خود سازد . بيشتر محتواي فكري و نظري وي براي رسيدن به قدرت مطلق بود و در داخل تشكيلات نيز از هر فرصتي براي برجسته كردن خويش به خوبي استفاده كرده است .

شمس حائري مي نويسد :

" با توطئه هايي كه رجوي از قبل تدارك ديده بود ، همه كتاب هاي سازمان جمع آوري و از دسترس مراجعه و مطالعه ديگران خارج گرديد تا اعضا آنها را فراموش كنند و رجوي بتواند فرقه جديد شبه مذهبي خود را جا بيندازد و خود را به مقام فرعوني برساند . آموزش ها و درسهاي نهج البلاغه تعطيل و كلمات قصار رجوي و تفسيرها و برداشت هاي ايدئولوژيك او جاي آنها را گرفت ...

در دين رجوي آموزش مي دادند كه خود را به رهبري بسپاريد و به او نگاه كنيد و با پاي او راه برويد . هيچ يك از بدي ها و خوبي ها و گناه و ثواب مال شما نيست ، شما مال رهبري هستيد ، گناهانتان را به او واگذار كنيد ، او شما را مي بخشد . كارهاي خوب هم مال شما نيست ، آنها را در جيب خود نريزيد و براي خود سرمايه نكنيد ، آن هم مال رهبري است .

اگر كسي گناه يا خطايي مرتكب شود بايد مجازات شود ، اما اگر رجوي گناهي مرتكب شد بايد پاداش بگيرد و همچنين فداي كليه اعضاي سازمان در پرداخت است و فداي رجوي در دريافت . به عنوان مثال ابريشمچي با هديه همسرش به رجوي فدا كرد و رجوي در قبول اين هديه ... خلوص عقيدتي زماني ايجاد مي شود كه همه ذهن را رهبري پر كند و كارها به نيت نزديكي به او باشد ...

دين جديد رجوي بر عكس دين حضرت محمد (ص) و ساير اديان آسماني كه سخت به خانواده توجه داشت و احكام زيادي درباره حق و حقوق خانواده و حرمت و تقدس آن وضع كرده بود ، ضد خانواده بود . طلاق كه مذموم ترين حلال ها در نزد پيغمبر بود ، در دين جديد رجوي محبوب ترين و پسنديده ترين اعمال شد ...

ديني است كته به جاي توسعه اخلاقيات و تحكيم عواطف و پيوندها ، مبنايش تفرقه و جدايي است و رهبر آن كليه زنان را به شوهران شان حرام و به خود حلال كرده است . پراكندن تخم كين و نفرت و جاسوس پروري كه در همه اديان از گناهان بزرگ محسوب مي شد و آن همه مذمت شده بود ، در دين رجوي تشويق و تمجيد شده بود .

.... اساس كار سازمان از صدر تا ذيل بر مبناي دروغ مي گشت ، از كارهاي جزئي روزانه تا وعده و وعيدهاي سر خرمن براي رفتن به ايران گرفته تا تحليل هاي سياسي و خطي استراتژيك . نشست رهبري پر از دروغ و خيمه شب بازي بود ، بدون دروغ امورات سازمان نمي گذشت . " (7)

در گزارش وزارت امور خارجه آمريكا درباره سازمان كه در آبان 1373 (اكتبر 1999) منتشر شد به نكاتي درباره وضعيت فرقه اي آن نيز اذعان شده است . در اين گزارش كه تحت تأثير شرايط منطقه اي وضعيت عراق و بهبود جايگاه بين المللي جمهوري اسلامي ايران ، به ناگزير واقعياتي درباره سازمان را بيان مي كرد (8) چنين آمده بود :

" مجاهدين در درون خويش تشكيلات را مستبدانه اداره كرده ، ناراضيان را سركوب نموده و تحمل نظرات مخالف را ندارند . رجوي كه بازوهاي سياسي و نظامي مجاهدين را رهبري مي كند ، پيرامون خود يك كيش شخصيت ايجاد نموده است ... در پاريس اعضاي غير مجاهدين شوراي ملي مقاومت با شيوه خودكامه رجوي به مقابله برخاستند ... شيوه خودكامه تصميم گيري رهبري و رفتار پرستش گونه اعضاي آن با يكديگر تركيب شده اند ... سلطه طلبي رجوي ريشه در تاريخچه سازماني مجاهدين در ايران دارد ... مسعود رجوي رهبري سلطه جويانه خود را با ايجاد كيش شخصيتي كه مقدمتاً پيرامون او و در مرحله بعد همسرش مريم دور مي زند ، تكميل مي كند .

در سال 1988 پروفسور يرواند آبراهاميان عوامل زير بنايي اين وضعيت را چنين تجزيه و تحليل نمود : در اواسط 1987 ، سازمان مجاهدين همه صفات يك فرقه را دارا بود . آن رهبري عالي مقام خاص خود را داشت كه به طور رسمي به عنوان رهبر اطلاق مي شود و به طور غير رسمي به او امام حاضر عنوان مي دهند . مجاهدين سلسله مراتب خشكي به وجود آورده اند كه بر اساس آن ، دستورات از بالا صادر مي گردد و اولين وظيفه هر نيروي عادي و معمولي اطاعت بي چون و چرا و بدون هر گونه سؤالي مي باشد . سازمان ... ايدئولوژي مجزاي مخصوص به خود را به وجود آورده ...

زباني را كه اعضاي مجاهدين در ميان خودشان به كار مي برند در مقايسه با زباني كه در مورد غريبان به كار مي برند فرق داشته و غالباً با يك زبان مكاشفه اي و سلسله مراتبي در ميان خودشان صحبت مي نمايند . " (9)

___________________________

1- راستگو ، مجاهدين خلق در آئينه تاريخ ، ص 233 . به نقل از ماهنامه دنا ، ش 14 ، ص 30

2- شمس حائري ، ارتجاع مغلوب ... ص 98

3- تهراني ، ساخت رواني و جامعه شناسانه سازمان ... ص 54

4- جاباني ، روانشناسي خشونت و ترور ... ، ص 115

5- از اين رو تكنيك هاي كنترل فكر در فرقه كه به قصد چسباندن همه به يكي به كار گرفته مي شوند از نوع الصاق روانشناسانه (Psychological Coercion) خوانده مي شوند كه مستلزم نفي اراده فردي و وادار سازي است .

6- پرده ها ، ص 6 0 8 . جاباني ، روانشناسي خشونت و ترور ... ص 127 - 142 . جزوه تحقيقي مركز اطلاعات فرقه ها در لندن

7- شمس حائري ، ارتجاع مغلوب ... ص 85 - 88

8- در ابتداي اين گزارش كه به بيانيه دولت آمريكا مشهور شد همانند موارد مكرر قبل و بعد از آن مواضع دولت آمريكا عليه جمهوري اسلامي ايران تكرار شده و تأكيد گرديده كه : ما مي خواهيم روشن سازيم كه نتيجه گيري هاي ما درباره مجاهدين به هيچ وجه دال بر حمايت ما از رفتار و عملكرد رژيم كنوني ايران نمي باشد . بال شكسته ، ص 1 ، وزارت امور خارجه آمريكا خطاب به كميته روابط خارجي مجلس نمايندگان .

9- بال شكسته ، ص 5 ، 17 ، 35 ، 37 ، 39 ، 40 ، 42

......................

منبع : ايران ديدبان

18/07/1390


دسته ها : طلاق - افشاگری
دوشنبه 18 7 1390 12:34
X