دسته
فیدها
آدرس جديد نويد رهايي در تبيان
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 760805
تعداد نوشته ها : 562
تعداد نظرات : 0
Rss
طراح قالب
GraphistThem226

 جنگ امريكا و عراق و شورش هاى داخلى

(اعزام فرزندان به بهانه ناامن بودن و جدا كردن از خانواده در راستاي فروپاشي خانواده)

 قبل از جنگ عراق و امريكا تقريباً تمام نيروهاى سازمان در قرارگاه اشرف مستقر بودند. هنگام تهديد امريكا قرارگاه اشرف تخليه شد و همه به قرارگاهى در منطقه نژول در حومه شهر كردنشين كفرى منتقل شديم. اين منطقه بسيار وسيع و حاصلخيز بود. نيروهاى عراقى قبلاً روستاهاى كردنشين را با لودر و بولدوزر تخريب كرده بودند. همه‏جا آثار توپ و خمپاره، تراكتور و موتورهاى سوخته آب ديده مى‏شد. به خوبى مشخص بود روستائيان مورد شبيخون قرار گرفته‏اند و غافلگير شده‏اند. منقطه نژول در اختيار سازمان قرار گرفت و تأسيسات زيادى در آن ساخته شد. رجوى مدعى بود يك ميليارد تومان در آن جا خرج كرده است. پس از استقرار يگان ها پرچم سازمان در وسط قرارگاه برافراشته شد تا منطقه مورد بمباران امريكائي ها قرار نگيرد. علت جاي گيرى سازمان در نژول جلوگيرى از ورود چادرنشين ها و گله‏دارهاى كرد به منطقه خودشان بود. براى رسيدن به اين هدف عراق به سازمان تراكتور و امكانات كشاورزى مى‏داد تا با استخدام كارگر از اهالى بومى به كشت گندم و جو بپردازد و مانع از زمين‏دار شدن بوميان گردند.

سرانجام حملات امريكا شروع شد. بمباران آن قدر شديد بود كه جلوى هر نوع عكس‏العملى را از نيروهاى عراقى گرفت. ظرف چند هفته كليه منابع آب و برق، سيستم‏هاى ارتباطى، نيروى هوايى عراق و پل هاى ارتباطى منهدم گرديد. در شهرها از آب و نان و سوخت خبرى نبود. در حالى كه سازمان قبلاً آذوقه و سوخت ذخيره كرده بود. با قطع شدن سيستم هاى ارتباطى آن چه از ارتش عراق باقى مانده بود از آب و غذا و سوخت بى بهره ماند. افسرهاى ارشد ارتش به يگان هاى ما مراجعه مى‏كردند و از ما نان مى‏خواستند. به عنوان نمونه افسرى به ما مراجعه كرد و گفت روزى سه عدد نان به من بدهيد و بولدوزر مرا سوخت بزنيد درعوض هر چه قدر بخواهيد برايتان خاك‏ريز مى‏زنم. سرانجام صدام تسليم خواست هاى امريكا شد و حملات قطع گرديد.

ما تا پايان حملات امريكا در نژول مستقر بوديم كه يك باره به يگان ها آماده‏باش كامل دادند. ابتدا تصور كرديم بايد به ايران حمله كنيم اما در جلسه‏اى كه با يگان گذاشتند، گفتند قرار است دولت ايران به ما حمله كند. كمى بعد متوجه شديم كردها در ارتفاعات شهر طوزخرماطو سنگربندى مى‏كنند. من خودم اين امر را به چشم ديده بودم. بعد از مشاهده عمل كردها، توپخانه ما كه آن موقع محسن مقدرى فرمانده آن بود ارتفاعات را زير آتش گرفت و چند خودرو زرهى از يگان ما در نزديكى شهر طوز مستقر شد. با ديدن اين وضع يكى از فرماندهان كرد كه مرد ميان‏سالى بود با يك پرچم سفيد از ارتفاعات پايين آمد و با فرمانده خودروهاى زرهى ما وارد مذاكره شد. مرد كرد گفت: "چرا ما را زير آتش گرفته‏ايد ما كه با شما كارى نداريم، اگر مى‏خواهيد به ايران حمله كنيد راه باز است، ما حاضريم حفاظت شما را تأمين كنيم تا از طوز عبور كنيد. مگر شما انقلابى نيستيد، ما هم مثل شما با ديكتاتورى مبارزه مى‏كنيم كه فرزندان ما را كشته". اما نماينده سازمان در جواب او گفت اگر حتى يك تير شليك شود ما شهر را ويران مى‏كنيم. سپس مراتب را به مسئول بالاتر خود گزارش كرد و آن ها نيز بوسيله بى‏سيم با فرمانده كردها صحبت كردند و آن ها را تهديد كردند كه شهر را نابود مى‏كنند. سرانجام يگان عراقي ها به منطقه آمد و شهر را زير آتش گرفت. كردها نيز به آتش آن ها پاسخ مى‏دادند. شهر صحنه درگيرى بين كردها و عراقي ها بود كه رضا كرمعلى با جيپ لندكروز در حين عبور از وسط شهر تير خورد و كشته شد. مرگ او بهترين بهانه را به دست سازمان داد تا شهر طوزخرماطو را با تانك مورد حمله قرار دهد. حمله به شهر طوز با شدت هر چه تمام تر صورت گرفت و حتى به زن ها و كودكان هم رحم نكردند، حمله چنان بود كه وقتى ما از شهر عبور مى‏كرديم خيابان اصلى و بسياري از ساختمان هاى آن كلاً منهدم شده بود. سازمان، شهر را از كردها پس گرفت و تحويل عراقي ها داد، آن گاه به سمت شهر كفرى حركت كرد. اتحاديه ميهنى كردستان به رهبرى جلال طالبانى اين شهر كردنشين را تصرف كرده بود و قرار بود لشگر ما يعنى لشگر 15 رااز كردها پس بگيرد. اما مأموريت ما لغو شد و بازپس‏گيرى كفرى به عهده مهوش سپهرى گزارده شد كه خودش هم كرد بود. طبق گفته بچه‏ها، لشكر سپهرى در چند كيلومترى شهر مستقر مى‏شود و براى كردها پيام مى‏فرستد كه شهر را تخليه كنند اما آن ها پاسخ مى‏دهند كه براى فتح شهر شهيد داده‏اند و به اين سادگى آن را تخليه نمى‏كنند و اضافه مى‏كنند اگر مى‏خواهيد به سمت ايران برويد مى‏توانيد از گذر كنار شهر عبور كنيد ما هم هيچ مزاحمتى براى شما ايجاد نمى‏كنيم. سپهرى در پاسخ مى‏گويد ما دوست داريم فقط از وسط شهر رد شويم. سپس دستور حمله را صادر مى‏كند. در اين نبرد كردها قتل‏عام شدند بعد از كفرى نوبت جلولا، كلار و خانقين بود كه سازمان بايد براى عراقي ها تصرف مى‏كرد. اين شهرها براى صدام كمربند امنيتى جبهه شمال محسوب مى‏شدند. سازمان براى تصرف اين شهرها تدارك وسيعى ديده بود و هوانيروز و توپخانه عراق را هم در اختيار داشت. صدام مركز سپاه دوم، هوانيروز، پادگان و زاغه مهمات شهر جلولا را در اختيار سازمان گذاشته بود و تمامى نيروهاى خود را در اين مناطق تحت‏الامر سازمان قرار داده بود. من خودم ديدم كه افسران عراقى از فرماندهان ما دستور مى‏گرفتند. يك بار كه من با يك دستگاه خودرو هينو براى آوردن قطعات يدكى زرهى به مركز سپاه دوم عراق رفته بودم، آدرس انبار قطعات را از يكى از مسئولين سازمان كه آن جا مستقر بود گرفتم، او گفت به عراقي ها مي گوييم تا قطعات را بار بزنند. من هم همين كار را كردم، عراقي ها مرا "سيدى" خطاب مى‏كردند.

در اين نبردها كارگران سودانى تحت امر سازمان بودند، قبضه‏هاى كاتيوشا به صورت كنتراتى در اختيار آن ها قرار مى‏گرفت و در اِزاى هر شليك پول دريافت مى‏كردند. شليك بيش تر به معناى پول بيش تر بود. در اين گروه تنها زاويه‏ياب ها از افراد سازمان بودند. به اين ترتيب شهرهاى كردنشين به طور گسترده اي مورد حملات توپ خانه اي قرار مي گرفت.

حملات از چند محور صورت گرفت و توانستيم ارتفاعات شهرهاى جلولا و خانقين را به راحتى تصرف كنيم اما حمله به كلار تحت فرماندهى حميد سهرابى با شكست مواجه شد زيرا كردها استحكامات محكمى در اين منطقه ساخته بودند. تمام افراد تحت امر حميد در نبرد كشته شدند اما رجوى بعدها اعلام كرد اين افراد راه را گم كرده‏اند و نيروهاى كرد پس از تجاوز به آن ها همه را به قتل رسانده‏اند.

هنگام تصرف خانقين، نيروها كمى وارد خاك ايران شدند و يك يگان را به اسارت گرفتند. تنها چهار نفر از افراد اين يگان به قرارگاه اشرف رسيدند به جز اين يگان، تعدادى از كردها هم در منطقه سليمان‏بك و كفرى به اسارت درآمده بودند كه در اختيار نيروهاى عراقى گذاشته شدند و آن ها هم بلافاصله كردها را تيرباران كردند. تنها بيست اسير كرد در اختيار سازمان باقى ماند كه از آن ها فيلمبردارى كردند و مجبور شدند از خواهر مريم و برادر مسعود تعريف و تمجيد كنند و به جلال طالبانى ناسزا بگويند. سپس اين فيلم را به نفرات سازمان نشان دادند و مدعى شدند كه نور خواهر مريم آن ها را هم منقلب كرده است. بعد از پايان گرفتن حملات به پادگان جلولا كه سازمان اسم آن را بوانزلى گذاشته منتقل شديم. مدت يكسال در انتظار حمله به ايران به سر برديم اما هيچ خبرى نشد و دوباره شك و ترديدها آغاز گشت.

در تمامى اين نبردها افراد با اكراه و ناراحتى عمل مى‏كردند، آن ها مى‏گفتند جاه‏طلبى‏هاى صدام حسين به ما ارتباطى ندارد و دليلى وجود ندارد كه به قتل عام كردها بپردازيم. رجوى براى ترغيب افراد به قتل و آدم‏كشى مى‏گفت كردها، افراد ما را مى‏ربايند و پس از تجاوز به قتل مى‏رسانند. او مدعى بود كه براى حفظ قرارگاه اشرف و ايجاد مسير حركت به طرف ايران بايد با كردها جنگيد. اين سخنان برخى از افراد را تا حدودى راضى مى‏كرد اما بودند كسانى كه مخالف جنگ با كردها و شيعيان عراقى بودند، آن ها سياست سازمان را زير سؤال مى‏بردند و مى‏كوشيدند تا بتوانند از سازمان جدا شوند.

مشكلات بين سازمان و كردهاى عراق مربوط به اين حملات نمى‏شد. سال ها پيش زمانى كه سازمان در منطقه كردستان عراق مستقر بود، پايگاه‏هايى در سليمانيه برپا كرده بود و از آن جا به داخل ايران نفوذ مى‏كرد و عمليات مورد نظر خود را انجام مى‏داد. اتحاديه ميهنى به سازمان گفته بود مى‏تواند از منطقه استفاده كند منتهى با اين شرط كه پاى اطلاعات عراق را به آن جا باز نكند و براى نيروهاى اتحاديه خطرى به وجود نيايد؛ اما بعدها متوجه مى‏شود كه اطلاعات عراق تحت پوشش سازمان جاسوسى مى‏كند و بر اساس اخبار به دست آمده به نيروهاى اتحاديه ضربه مى‏زند. نماينده اتحاديه با ابراهيم ذاكرى در اين مورد صحبت مى‏كند و به او مى‏گويد ديگر حق ماندن در منطقه ما را نداريد. ذاكرى با رجوى كه در آن زمان در پاريس بود تماس مى‏گيرد و موضوع را در ميان مى‏گذارد. رجوى با همان بينش خودخواهانه خود مى‏گويد ما براى مبارزه با ايران از هيچ كس اجازه نمى‏گيريم. آن گاه سازمان براى قدرت نمايى در برابر كردها به مانورهايى در سليمانيه دست مى‏زند. اتحاديه هم در مقابل با آن ها درگير شده و حدود ده نفر از اعضاى حزب را مى‏كشد و چند بار هم در مسير كركوك، سليمانيه براى خودروهاى سازمان كمين مى‏گذارد. سرانجام رجوى عقب نشينى مى‏كند. او دستور مى‏دهد تمام پايگاه را منفجر كنند و آن جا را تخليه نمايند. بعد از اين رخدادها رجوى راديوى سازمان را در خدمت تبليغ بر عليه اتحاديه ميهنى مى‏گيرد و او را مزدور اجاره‏اى مى‏نامد.

ادامه دارد .....


دسته ها : خاطرات
چهارشنبه 29 4 1390 20:4
X