دسته
فیدها
آدرس جديد نويد رهايي در تبيان
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 758301
تعداد نوشته ها : 562
تعداد نظرات : 0
Rss
طراح قالب
GraphistThem226

... اين بانوي جنگ و كشتارِ خشونت طلب و تبهكار كه بخاطر حفظ شوهر جاني و خائن خويش، هر روز ضحاك گونه عده اي را به كام مرگ مي كشاند (و پيش از اين نيز طبق شهادت اعضاي شوراي رهبري فرقه اش كه با به خطر انداختن جانشان موفق به فرار شده اند، رهبران سازمان مافيايي خود را موظف كرده بود اعلام كنند بخاطر خودش هزاران شوراي رهبري را در صورت نياز سر خواهند بريد و در نشستهاي عمومي هم به طور غيرمستقيم گفته بود ارزش مسعود رجوي از تمام مردم ايران برتر است... و با چنين استدلالات ضدبشري صدها زن اسير فرقه را نيز بخاطر لذت و رفاه مسعود رجوي، با دستان خويش به حجله گاه فرستاده بود)، همچنان نابخردانه تصور مي كند با گله هاي گوسفند و مردمي نادان طرف است ...

حامد صرافپور، فرياد آزادي، بيست و دوم مارس 2012

 

روز گذشته مريم رجوي با انتشار پيام تسليت در مورد يكي از جان باختگان فرقه تلاش نمود «ايست قلبي» اين عضو قديمي خويش را به گردن دولت عراق بيندازد:

 

((( مريم رجوي با درود به روان پاك مجاهد خلق شهيد برديا امير مستوفيان و با تجليل از ارزشهاي والاي انقلابي، قهرماني و وفاي عهد او، شهادت اين مجاهد پاكباز را به خانواده او، به مردم شهر زادگاهش لاهيجان، به مجاهدين خلق ايران به ويژه مجاهدان انتقال يافته به ليبرتي تسليت گفت و ابراز اطمينان نمود كه همرزمانش و نيز اشرف نشانها در ايران و سراسر جهان جاي او را پر خواهند كرد.

 اين اشرفي پاكباخته كه هم چون ديگر يارانش در سومين گروه اعزامي به ليبرتي، پس از دو شبانه روز تلاش مستمر و پس از ۱۶ ساعت بازرسيهاي سخت و موهن مأموران عراقي، سحرگاه امروز وارد ليبرتي شده بود، اندكي بعد از ورود و اداي نماز صبح، دچار ايست قلبي شده و به ديار رفيق اعلي پركشيد.

 او كه به تشخيص پزشكان عراقي در اثر ايست قلبي ناشي از خستگي و فشار جان به جان آفرين تسليم كرد نخستين شهيد «زندان آزادي» شد. مجاهد خلق برديا امير مستوفيان از فرزندان دلير مردم گيلان بود و از حدود ۲۰ سال پيش به صفوف رزم و نبرد عليه دژخيم ضدبشر پرداخت و تا آخرين لحظه بر سوگند مجاهدت و بر عهد و پيمان خود با خدا و خلق پايدار و استوار ماند.

 مريم رجوي افزود: اين بسيار تأسف بار و غيرقابل توجيه است كه قولهاي داده شده در مورد چگونگي انتقال ساكنان اشرف نقض شده و اين جابه جايي به يك پروسه غيرآزادانه، ناامن و سركوبگرانه تبديل شده است. به نحوي كه در سومين دور اين جابه جايي مأموران عراقي علاوه بر طولاني كردن طاقت فرسا و اهانت بار بازرسيهاي چندگانه، و علاوه بر تحميل انواع ممنوعيتها كه ناقض استانداردهاي حقوق بشري است، اين بار حمله به اعضاي مجاهدين توسط نيروهاي ويژه با به كارگيري باتون هاي برقي را نيز افزودند.

 

مريم رجوي مؤكداً از دبيركل ملل متحد و وزير خارجه ايالات متحده خواست كه به تعهدات خود در مورد تأمين شرايط يك انتقال امن و آزادانه و جلوگيري از زندان سازي كمپ جديد عمل كنند و دولت عراق را وادار سازند كه اعمال محدوديتهاي سركوبگرانه عليه مجاهدان آزادي و پيروي از دستورات رژيم ولايت فقيه براي ايجاد يك فاجعه انساني را متوقف كند.)))

 

اين خانم مكار كه در حيله گري كم نظير و نزد شوهرش فوت و فنّ همۀ دجالگري ها را بخوبي آموخته است، كمپ ليبرتي را «زندان آزادي» توصيف نمود و با فرومايگي خاص خودش، بدون اينكه نيم نگاهي به گذشته پر ننگ و فضاحت مناسبات تشكيلاتي موجود در فرقه اش بيندازد و عامل اينهمه خودكشي و خودزني و خودسوزي و سكته هاي قلبي را در آن مناسبات بشدت استثماري و برده وار جستجو كند، ايست قلبي يك فرد مسن را به چندساعت ايستادن در صف بازرسي!!! نسبت داد و با شارلاتان بازي تلاش كرد يكبار ديگر با دستاويز قرار دادن بهانه اي ديگر، در مسير انتقال مسالمت آميز نيروهايش به ليبرتي سنگ اندازي نمايد!.

 اين بانوي جنگ و كشتارِ خشونت طلب و تبهكار كه بخاطر حفظ شوهر جاني و خائن خويش، هر روز ضحاك گونه عده اي را به كام مرگ مي كشاند (و پيش از اين نيز طبق شهادت اعضاي شوراي رهبري فرقه اش كه با به خطر انداختن جانشان موفق به فرار شده اند، رهبران سازمان مافيايي خود را موظف كرده بود اعلام كنند بخاطر خودش هزاران شوراي رهبري را در صورت نياز سر خواهند بريد و در نشستهاي عمومي هم به طور غيرمستقيم گفته بود ارزش مسعود رجوي از تمام مردم ايران برتر است... و با چنين استدلالات ضدبشري صدها زن اسير فرقه را نيز بخاطر لذت و رفاه مسعود رجوي، با دستان خويش به حجله گاه فرستاده بود)، همچنان نابخردانه تصور مي كند با گله هاي گوسفند و مردمي نادان طرف است (كه خود و شوهرش قرار است آنان را شباني كرده و به چراگاه ببرد)، غافل از اين است كه دوران ارباب-رعيتي و تكليف مداري و نادان پروري گذشته است و مردم ايران با اصحاب كهف پادگان اشرف كه دهها سال از فناوريهاي جهان دور و به هيچ اطلاعاتي دسترسي ندارند، متفاوت هستند و نمي توان تهوع ناشي از شوك و استرس خود را به خورد ديگران داد. به مريم قجر بايد گفت روزانه ميليونها نفر در نقاط مختلف اروپا و آمريكا و ديگر كشورها در صفهاي طولاني بازرسي قرار مي گيرند و اگر قرار بر سكته كردن در اين گونه موارد بود، روزانه بايستي صدها پيرمرد و پيرزن در سراسر فرودگاهها و اماكن تحت كنترل پليس و غيره سكته مي كردند!.

 

مريم قجر به حدي آشفته و سردرگم است كه متوجه نيست خودش هر روز در محافل مختلف از مجاهدين به عنوان رزمندگان آزادي و ارتش آزاديبخش نام مي برد كه آمادۀ سرنگوني رژيم هستند و مقاوم ترين انسانهاي روي زمين محسوب مي شوند!!! و آنگاه ابلهانه مدعي است يكي از اين نيروهاي ويژه اش بخاطر چند ساعت توي صف بودن سكته كرده است!.

 

خطاب به او بايد گفت: اي زن مكار! اگر چنين ابرنيروهايي تحمل يك صف چندساعته بازرسي را ندارند چگونه مدعي جنگ بزرگ براي سرنگوني مي باشي؟ و چگونه انتظار داري قدرتهاي خارجي به چنين نيروهاي وارفته اي كه سه ساعته سكته مي كنند اتكا كند و آنان را مثل وحشي هاي اسلام گراي ليبي و سوريه مسلح كند و به داخل ايران سرازير كند؟ كساني كه يك بازرسي را در فضاي نرمال تحمل نمي كنند چگونه مي خواهند صداي بمب و موشك را تحمل كنند؟

 

بگذريم كه اينها چيزي جز استيصال را نمايان نمي كند و جز شارلاتانيزم سياسي مريم قجر نيست، اما سوآل ديگري كه مطرح است اينكه اگر اين سكته بخاطر فشارهاي سربازان عراقي بوده است (كه گيريم چنين بوده است)، پس صدها مورد ديگر كه طي سالهاي گذشته و به طور خاص در زمان صدام حسين صورت گرفته ناشي از چه نوع فشارهايي بوده است؟ آلان محمدي چرا خودزني كرد؟ كريم پرهام چرا خود زني كرد؟ عادل جديديان چرا سكته كرد؟ هما چرا خودسوزي كرد؟ خدام گلمحمدي چرا خودسوزي كرد؟ عيسي چرا سكته كرد؟ (مهران.ك براي من تعريف كرد كه عيسي به وي گفته بود اين روزها مرا مدام توي فشار مي گذارند كه بگويد ساكت بودن او بخاطر مسائل جنسي است! و نهايتاً بخاطر هيمن فشارها سكته كرد)، علينقي حداد چرا خودكشي كرد؟... از اين موارد بسيار است چه قبل از سقوط صدام و چه بعد آن، روزگاري همه اين جنايتها فاش خواهد شد و اتفاقاً بخاطر ترس از اين مسئله شما به هذيان گويي افتاده ايد خانم مريم قجرعضدانلو! اينها را تنها من نمي گويم بلكه بسياري از جداشدگان به آن پرداخته و دهها مقاله راجع به آن نوشته اند، چه پاسخي داريد؟

 

از اينها گذشته، دهها تن بنا به دستور شما در قلب اروپا دست به خودسوزي زده اند، بارها صحبت از حركات عاشورايي نموده ايد، بارها گفته ايد اشرف را به بهايي كشته شدن همه نفرات آن حفظ خواهيد كرد... ايدئولوژي شما جز مرگ را ترويج نمي كند، پس چگونه ديگران را متهم مي كنيد تا خود را مبرّا نماييد؟

 

شما قبل از هر كسي ديگر بايد به جرم جنايت عليه بشريت به محاكمه كشيده شويد، ريختن اشك تمساح مبدل به روش جاري شما شده ولي ديگر هيچ وجدان آگاهي را فريب نخواهد داد و مردم ايران شما را مقصر اصلي تمامي جنايتهايي مي دانند كه در اشرف به وقوع پيوسته است. اين شما هستيد كه بايد پاسخ دهيد كه در يك مكان كوچك با اين تعداد محدود از جمعيت چرا اينهمه آمار خودكشي و خودسوزي و خودزني و قتل و سكته قلبي داريد، شما كه هميشه سازمان مافيايي خود را دمكراتيك ترين و فوق دمكراتيك ترين سازمان و ارتش جهان مي خوانديد و به مفهوم دمكراسي توهين مي كرديد...

 

حامد صرافپور

22 مارس 2012

 

----------


پنج شنبه 3 1 1391 21:17
X