دسته
فیدها
آدرس جديد نويد رهايي در تبيان
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 761621
تعداد نوشته ها : 562
تعداد نظرات : 0
Rss
طراح قالب
GraphistThem226

وي در جريان نشستهاي موسوم به «طعمه» به طور مستقيم توسط مسعود رجوي محاكمه و به جرم نوشتن يك نوشتار انتقادي به مسعود رجوي بشدت مورد مواخذه قرار گرفت و رجوي به او گفت: تو عليه سازمان مجاهدين اطلاعيه پخش نموده اي و اينكار جرم دارد!...

اينجانب قربانعلي حسين نژاد با اسم مستعار غلام، جدايي و در حقيقت رهايي خود از فرقۀ ضاله و جنايتكار و خيانتكار رجوي معروف به سازمان مجاهدين خلق را اعلام مي كنم. اينجانب با سابقۀ تشكيلاتي و در حقيقت اسارت به مدت بيش از 30 سال در داخل اين فرقه به عنوان مترجم عربي ارشد آن و مترجم همۀ كتابها و نشريات و اطلاعيه ها و نامه ها و بيانيه ها و سايت آن به زبان عربي همراه با انبوهي كار آموزشي در اين زمينه، و با سابقۀ آشنايي با سازمان مجاهدين خلق و هواداري و فعاليت و زندان و تبعيد ساليان و محروميت در كادر انديشه و راه انقلابي و اسلام راستين بنيانگذاران سازمان در 40 سال پيش و در حاليكه بارها براي خروج و فرار از تشكيلات و زندان اين فرقه در ايران و در كشورهاي خارج و بالاخره بارها هم در عراق بويژه در اسارتگاه اشرف طي 23 سال گذشته تلاش كرده ولي به علت كنترل و سركوب شديد و نيز به علل خانوادگي موفق نشده بودم، سرانجام ظهر روز چهارشنبه 6 ارديبهشت 91 توانستم به كمك مسئولين و كارمندان نمايندگي سازمان ملل در عراق موقع بازديد هيئت مانيتورينگ حقوق بشر يونامي از كمپ ليبرتي كنترلها و تعقيب و مراقبت شديد اطلاعاتي هاي اين فرقه را كه در اشرف و ليبرتي حاكم كرده اند در هم شكسته و از كمپ جديد ليبرتي در بغداد خارج شوم.
از همان روزهاي نخستين پيروزي انقلاب عليرغم اصرار برخي ياران و همبندانم در زندانهاي شاه بر پيوستن حرفه اي به تشكيلات سازمان از اين كار خودداري كردم و با همكاري با دولت مرحوم مهندس بازرگان و به خواست جوانان و مردم شهرم (ميانه – آذربايجان شرقي) و با تأكيد و تأييد شهيد دكتر محمد جواد باهنر كه قبل از انقلاب مدتي با آن شهيد بزرگوار همكاري انتشاراتي داشتم فرمانداري شهر زادگاهم (ميانه) را بر عهده گرفتم و همان موقع نيز با آشوبگريها و تفرقه اندازيهاي سازمان در شهرمان مخالفت مي كردم تا اينكه به صورت مستقل كانديكاتوري خودم براي نمايندگي مردم شهرم در اولين دورۀ مجلس شورا بعد از انقلاب را اعلام كرده و لذا از سمتم استعفا دادم. همۀ گروههاي مذهبي مترقي شهرم در آن موقع از جمله سازمان مجاهدين خلق از كانديداتوري من در انتخابات مجلس يكم حمايت كردند. بعد از بازگشتم به سر شغل اصلي و قبلي خود به عنوان دبير دبيرستانهاي كرج، در تابستان سال 60 با توجه به شرايطي كه اين سازمان با جناياتش در جامعۀ ايران به وجود آورد به ناچار به اصرار مسئولان سازمان براي ورود به تشكيلات آن جهت مخفي شدن تن دادم تا اينكه من و همسرم را با يك فرزندم از كشور خارج كردند و بعد از سالها كار براي سازمان در زمينۀ تخصصم در كشورهاي مختلف اروپا و به دنبال انتقال رهبري سازمان به عراق به علت نياز شديدي كه به تخصصم (زبان عربي) داشتند مرا در سال 67 همراه خانواده ام به عراق منتقل كردند.
در طول بيش از 20 سالي كه در قرارگاههاي مختلف اين فرقه در عراق در بخش روابط (امور عراق) به عنوان عضو اين سازمان و بالاخره با رده معاونت ارگان (به دليل سابقه عليرغم اينكه من فضيحت موسوم به انقلاب ايدئولوژيك دروني را نپذيرفته بودم) به كار ترجمه مي پرداختم به علت كارم از نزديك شاهد مزدوري و نوكري تمام عيار رجوي و جاسوسيهاي او و دستگاهش براي صدام حسين و رژيمش و بعد از سقوط او براي آمريكاييهاي اشغالگر بودم. او كه كل سيستم رهبري و اداري اش جزء اطلاعات عراق و كل سيستم نظامي به اصطلاح ارتش آزاديبخشش جزء ارتش عراق بود طبق اسناد و نامه هايي كه ترجمه مي كردم و يا گزارشهاي نزديكترين افرادش كه مي خواندم به دنبال آخرين ديدارش با صدام حسين در شهريور سال 79 و درخواستش از وي مبني بر افزايش سهميۀ نفت روزي 100 هزار بشكه نفت (3 مليون بشكه در ماه) به صورت كوپن از صدام حسين دريافت مي كرد كه كوپنها را به خارج فرستاده و تبديل به دلار مي كردندـ سهميۀ رجوي از نفت عراق پيش از اين در سالهاي مختلف بين 50 و 70 هزار بشكه بود و اين مستمري ثابت غير از ميليونها بشكه نفت بود كه هر از چند گاهي از محل اضافه توليد يادداشت تفاهم نفت در مقابل غذا توسط صدام به رجوي اهدا مي شد.
اين همان منبع درآمد ميلياردي و تمام نشدني رجوي با سرمايه گذاريهاي كلان آن در خارجه بوسيلۀ افراد و شركتهاي پوششي است كه امروز نيز توسط مريم رجوي علاوه بر خرج كاخ پاريسي و لباسهاي صد مدلي و جراحي چهرۀ خود براي جوان نمايي و «تابان» شدنش ميليون ميليون صرف هزينۀ برگزاري كنفرانسها و مهمانيهاي آنچناني در اروپا و آمريكا با پرداختهاي كلان به سخنرانان از مقامات جنايت پيشۀ سابق سيا و امنيت و ارتش و دولتهاي پيشين آمريكا از طريق شركتهاي لابي سازي و صرف آگهي هاي پرهزينه تبليغاتي در مطبوعات آمريكا و اروپا و عراق و تلويزيونهاي آمريكا و خريد هزاران وكيل و پارلمانتر اروپايي و آمريكايي و دهها مزدور عراقي براي نگهداشتن هرچه بيشتر اسراي فرقۀ خود در قيد اسارت و جلوگيري از فروپاشي تشكيلات سركوب و شكنجه و به كشتن دادن و تباه كردن هرچه بيشتر وقت و عمر بهترين جوانان و نيروهاي كارآمد مردم ايران و التماس و گدايي از آمريكا براي خروج از ليست تروريستي كه «استراتژي سرنگوني پشت آن گير كرده است»!! مي گردد.
بدينگونه مي بينيم كه تمامي ادعاهاي رجويها و دستگاهشان مبني بر كمك مالي مردم ايران و تمامي ترفندهايشان مبني بر جمع آوري كمك مالي براي سيماي مغازلت آمريكايي و اروپايي و دروغ و فريبشان و ديگر برنامه هايشان براي سركيسه كردن ايرانيان در اين رابطه تا كجا پوشالي و براي لاپوشاني كلان غارت نفت عراق و توجيه و سفيدسازي هزينه هاي ميليوني شان مي باشد، تازه اينهمه اضافه بر گرفتن دهها هزار سلاح و دهها هزار تن مهمات از عراق بويژه چند ماه قبل از شروع جنگ سال 82 كه سهميۀ نفت شش ماه آينده (18 ميليون بشكه نفت) را هم به علت احتمال وقوع جنگ يكجا گرفتند مي باشد سلاحها و مهماتي كه به بهانۀ نفوذ به داخل ايران و سرنگون كردن رژيم در صورت وقوع جنگ و حملۀ آمريكا و يا به تعبير خود مسعود رجوي «كاسه ليسي» در صورت «شكستن تغار ماست» از عراق گرفته شد و تمامي آنها دو دستي تقديم نيروهاي متجاوز و اشغالگر آمريكا در همان عراق گرديد كه تا يكسال مشغول آتش زدن و منفجر كردن آنها در پادگان اشرف بودند.
همچنين اينجانب طي ساليان بعد از سقوط رژيم سابق عراق از نزديك به علت كار ترجمه در بخش امور عراق شاهد دخالتهاي سيستماتيك باند رجوي در امور عراق و جاسوسيهايشان عليه مردم و مقاومت عراق به سود نيروهاي آمريكايي و همكاريهايشان با آمريكا براي اعمال نفوذ و قدرت و باقي ماندن در عراق و شاهد عيني تهيه و ترجمۀ انبوهي بيانيه ها و نامه ها و سخنرانيها و حتي مصاحبه هاي ساختگي و تقلبي به نام افراد و شيوخ و شخصيتها و گروههاي عراقي و جمعيتها و تشكلهاي پوششي و حتي موهوم با ادعاي امضاهاي ميليوني بي پايه و اساس و پركردن فرمها با هزار هزار امضاي ديناري توسط چند عراقي اجير شده و تلاشها براي ايجاد تفرقه و دامن زدن به اختلافات قومي و مذهبي در عراق و تشديد تضادها بين احزاب و گروههاي سياسي عراق بويژه در استان ديالي كه پادگان اشرف در آن قرار دارد و تلاشهاي براي جلوگيري از مشاركت آنها در دولت و پارلمان و بالاخره تلاشها و بسيجهاي البته تماما شكست خورده براي سرنگون كردن دولت عراق!، و تشكيل اتاق عمليات موقع انتخابات عراق براي تأثير گذاري روي نتائج آن و در ديگر مناسبات به علاوۀ سركوب و خفقان و كنترلها و تعقيب و مراقبتهاي افراد و صحبتها و حتي افكار آنها و جلسات شكنجۀ رواني و تفتيش عقايد روزانه و جلسات شكنجۀ جنسي هفتگي در درون تشكيلات و ممنوعيت صحبت دو نفره و قطع رابطۀ افراد با دنياي بيرون و محروم كردن آنها از وسايل ارتباط جمعي جهان امروز و با افراد خانواده شان حتي در داخل اشرف و زنداني كردن افراد در داخل مقرها و در زنداني به نام «خروجي» از جمله زنداني كردن خود من به جرم صحبت تكي با عراقيها با زدن تهمت اخلاقي بودم كه جزئيات تمامي آنها را در مصاحبه ها و مقالاتم در آينده افشا خواهم كرد.
اينجانب طي ديداري كه چند روز بعد از خروجم از ليبرتي و از صفوف اين فرقه با آقاي كوبلر نمايندۀ ويژۀ دبير كل ملل متحد در عراق انجام دادم با شرحي كلي از تمام حقائق فوق و نيز وضعيتي كه سران فرقه در ليبرتي كه يك كمپ ترانزيت تحت نظر ملل متحد و تنها براي سكونت موقت افراد و نه كار ديگر مي باشد ايجاد كرده اند و به عنوان «اشرف ثاني» در آنجا نيز بساط كنترل و تعقيب و مراقبت افراد و ايجاد مواضع پست و نگهباني و اطلاعات و امنيت و اتاقهاي كار روابط براي ادامۀ دخالتهايشان در امور عراق و اتاقها براي نشستهاي تفتيش عقايد و شكنجۀ جنسي و رواني افراد به راه انداخته اند ايشان را در جريان واقعيت امر و اينكه اكثر افراد خواستار خروج از اين فرقه هستند قرار داده و خواستار كمك به آنها از جمله موقع انجام مصاحبه ها و با ديدارهاي روزانه و گستردۀ مانيتورينگ حقوق بشر يونامي از ليبرتي براي خروج و فراهم كردن امكانات و فضاي لازم براي نجات آنها شدم. ايشان نيز با خوش آمدگويي و تشكر و اظهار اينكه اين موارد ضمن اثبات درستي آنچه افراد جدا شدۀ قبلي گفته اند نكات و مسائل جديدي را براي او دربر داشت قول دادند كه موضوع را پيگيري و تصميمات جديدي اتخاذ كنند.
اينجانب ضمن تبريك به همۀ نجات يافتگان و رها شدگان از اين فرقۀ تروريستي و ضد انساني بويژه برادراني كه طي هفته هاي اخير قبل يا بعد از من از ليبرتي يا در مسير اشرف به ليبرتي بيرون آمده و از اين فرقه جدا شده اند از آنان خواستار افشاگري و تلاش متحد و پيگير از طريق رسانه ها و دولت عراق و مجامع بين المللي بويژه يونامي (نمايندگي سازمان ملل در عراق كه مسئول اين پرونده مي باشد) براي نجات بقيۀ برادران و خواهران اسيرمان هستم.
قربانعلي حسين نژاد (غلام)
بغداد – 20 ارديبهشت 91
..................................................

 


دوشنبه 25 2 1391 23:1
X