دسته
فیدها
آدرس جديد نويد رهايي در تبيان
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 780637
تعداد نوشته ها : 562
تعداد نظرات : 0
Rss
طراح قالب
GraphistThem226

يادم مي آيد در يكي از نشست هاي فصلي رجوي كه سال1380 برگزار شد او در مورد حقانيت امام زمان مهدي موعود و ضرورت آن در جامعه صحبت مي كرد و در نهايت از حاضرين در نشست سوال مي پرسيد امام زمان كيست؟مسؤليت آن به چيست؟

و تعدادي كه ازقبل تعيين و توجيه شده بودند به پاي ميكروفون مي آمدند و در مورد امام زمان صحبت مي كردند كه درحين حرف هاي آنها مسعود رجوي پرسش و پاسخ راه مي انداخت و با دجالگري منحصر به فردي كه داشت مي گفت هيچكدام توضيح درستي نداديد و فقط كلي گويي مي كنيد و از حاضرين يك تعبير منطقي و واقعي مي خواست.

هر كسي نظري ميداد و من كه ساكت كنار مجتبي اخوان فرمانده دسته ام نشسته بودم متوجه نگاه سادات فرمانده قرارگاه مان شدم كه در سالن قدم مي زد و به من اشاره كرد كه به پاي ميكروفون بروم و موضع گيري كنم ودر همين حين مجتبي اخوان نيز با چاپلوسي از سادات من را مجبور كرد براي صحبت جلو بروم من نيز چون از اصرارهاي وي عاجز شده بودم براي راحتي خودم به پاي ميكروفون رفتم و وقتي نوبتم شد يك كلام گفتم كه امام زمان درجايي پنهان نشده و همه جا حضور دارد و شايد در بين ما باشد و اينجا بود كه رجوي از حرف و گاف من بله گرفت و ساعتها مرا سر پا نگه داشت و تحسين ميكرد و گفت تو به جواب نزديك شدي واز حاضرين با صداي بلند پرسيد آيا شما قبول داريد كه امام زمان در بين ماست و در ابرها نيست سپس بعد از شنيدن بلي گفت آري امام زمان همانطور كه از اسمش پيداست يعني امام و رهبر حال و زمان و با مكثي گفت آري امام زمان من هستم و با اين حرف چند دقيقه اي كوتاه همه جا را سكوت برداشت و حتي صداي خوردن موزها و ميوه ها هم نمي آمد همه به همديگر نگاه ميكردند من كه خودم پاي ميكروفون با شنيدن آن حرف ماتم برده بود، ابتدا خيال كردم از مثال ها و قياس هاي به اصطلاح مع الفارق رجوي است كه هر از گاهي به زبان مي آورد اما سكوت و نگاه ديگران در آن چند لحظه تكاني به من داد كه انگار بحث جدي است و با شكست سكوت و پچ پچ ها و رفتن بعضي ها به بيرون سالن به بهانه كشيدن سيگار و سرويس بهداشتي من نيز فرصت را غنيمت شمردم و نشستم و خستگي در كنم كه دستور آنتراك جمعي داده شد من نيز بعد از چند لحضه كه مات و حيران و درگيري ذهني داشتم خودم را به بيرون سالن رساندم و فضايي كه بيرون ديدم نيزشگفت آور بود چون با آنتراك خيلي از نشست ها فرق داشت وهر كس در گوشه اي با فرمانده اش بحث و يا چند نفري صحبت ميكردند و نگاهها و بحث ها مرموز بود من نيز با محمود و سياوش و حميد داشتيم حرف مي زديم و خيلي يواش و با مراقبت مي گفتيم رجوي ديوانه شده و قاطي كرده كه يكباره علي اوسط و مجتبي اخوان را در جمع خود ديديم و بعد از لحظه اي كوتاه احوالپرسي مرا از آنها جدا كرد وبه گوشه اي برد و پرسيد در مورد چي صحبت ميكرديد من نيز در جواب گفتم برنامه هاي روزانه و او من را از اينكه در نشست موضع گيري و به جواب سوال نزديك شده بودم تحسين كرد و پرسيد هيچ سوالي در مورد جواب برادر نداري و پيشنهاد داد كه سوالات و حرف هايم را مكتوب كنم. البته رجوي بارها در نشست هاي متعددي قبل از اين مريم قجر را با حضرت مريم مقايسه ميكرد اما اين دفعه از قياس خبري نبود ودر كمال ناباوري حاضرين و با پررويي تمام علني ادعاي امام زماني نمود.

بيژن

منبع:  انجمن نجات مركز البرز

 شنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۰


شنبه 30 7 1390 17:23
X