دسته
فیدها
آدرس جديد نويد رهايي در تبيان
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 762812
تعداد نوشته ها : 562
تعداد نظرات : 0
Rss
طراح قالب
GraphistThem226

رهبران مجاهدين با بيرحمي خود در اروپا با خيال راحت و درامنيت كامل لميده و افراد بيگناهي كه شستشوي مغزي شده هستند را دراردوگاه اشرف براي رسيدن به اهداف قدرت طلبانه خود گوشت دم توپ كرده اند...

 

"ياد آوري خاطرات تلخ عضويت در فرقه رجوي"

  ديشب سخنان نفراتي را كه از فرقه مجاهدين جان سالم به در برده و موفق به فرارشده اند را گوش مي دادم، منظورم خانم مريم سنجابي، عضو شوراي رهبري سازمان مجاهدين خلق و همچنين عضو شوراي ملي مقاومت، وآقايان برات كيخائي و عبداللطيف شاردري است.

 ابتدا به اين عزيزان براي خروجشان از اين تگنا و بازگشت دوباره به زندگي تبريك مي گويم و آنان را اميدوار مي كنم به اينكه اگر چه امثال ماها همه هستي خود را كه همانا دوران جواني است در راه كساني تلف كرده ايم كه جان انسان ها برايشان ارزشي به غير از سواستفاده براي به قدرت رسيدن ندارد اما باز هم بايستي پروردگار را شكر كنيم كه توانسته ايم به ياري او از اين تشكيلات گشتاپوئي به هر صورتي نجات پيدا كنيم و براي شروع زندگي هرگز دير نيست، اگر چه مجاهدين مي گفتند اگر كسي از مناسباتشان بيرون برود فاسد خواهد شد اما تا اينجا نه تنها فاسد نشده ايم بلكه تشكيل خانواده داده ودر كنار همسر و فرزندان خود بسيار هم خوشبخت هستيم و اين چيزي است كه رهبران آزمند مجاهدين براي متلاشي كردن آن تمام تلاش خود را به كار گرفتند، منظورم تحميل به اصطلاح انقلاب دروغين ايدولوژيك خود ساخته براي هر چه بيشتر استثمار كردن است.

 بازگو كردن مناسبات مخصوصآ توسط خانم سنجابي ذهن و افكار مرا به گذشته اي بازگشت داد كه تمام تلاشم را در اين چند سال براي فراموش كردن آن بكار بسته بودم، خاطراتي بسا تلخ كه هرگاه بياد مي اورم به خود مي گويم " با پيوستن به اين فرقه من به خودم وجواني خودم خيانت كرده ام " همان چيزي كه ما اعضاي جداشده از اين فرقه تلاش مي كنيم كه جوانان ديگري در دام اين تشكيلات قرون وسطائي نيفتند، اما در اين هنگام تنها چيزي كه به من تسلي مي دهد و به زندگي اميدوار مي كند ديدن فرزندانم است، ببينيد باز همان چيزي مرا به زندگي اميدوار مي كند كه فرقه رجوي آنرا براي همه ما چه زن وچه مرد حرام كرده بود.

 نمي دانم، شايد اين نوشتار يك درد دل باشد تنها اين را مي توانم بگويم كه پس از شنيدن صحبتهاي دوستان به حدي دلم گرفته كه به خودم مي گويم اي كاش دوران اسارت در اردوگاه هاي عراقي تمام نمي شد و به جاي ورود به مناسبات نامبارك مجاهدين در همان اسارت با تمام مشكلاتش مي ماندم.

 اما از طرفي هم تاسف مي خورم براي سازماني كه پس از چهار دهه مناسباتي را بوجود آورده تا كساني مثل بنده كه هستي و نيستي خود را در راه آن تباه كرديم امروز بنشينيم و آرزو كنيم كه اي كاش در اسارت عراقي ها مي ماندم، اين موضوع قبل از اينكه براي من تاسف بار باشد براي سازماني تاسف باراست كه ادعاي مبارزه و هزاران ادعاي ديگر را در بوق و كرنا سر مي هد.

 رهبران مجاهدين با بيرحمي خود در اروپا با خيال راحت و درامنيت كامل لميده و افراد بيگناهي كه شستشوي مغزي شده هستند را دراردوگاه اشرف براي رسيدن به اهداف قدرت طلبانه خود گوشت دم توپ كرده اند، همين امر نمونه خوبي براي اثبات صحبتهاي خانم مريم سنجابي و ديگر دوستان است كه مي گويند در ميان كشته شده ها و زخمي هاي در گيري اخير هيچ اثري از مسئولين و فرمانده هان بالا يا كادرهاي بالا نيست، شك ندارم كه اين فرماني ابلاغ شده از سوي مريم رجوي به فرمانده هان است كه در صورت بروز خطر جان خود را حفظ كنند.

 اما شكي نيست خون بچه هائي مثل محمد قيومي كه از دوران اسارت او را مي شناختم بهروز با صداي خوبش نسرين عظيمي كه از زنگي هيچ نفهميد جعفر بارجي كه هميشه ساكت بود، مهدي برزگر كه مدت زيادي هم مسئول من بود،ووو كه در دفاع از مشتي عناصر پوسيده مغز و فراري به زمين ريخته شده روزي و روزگاري طومار ننگين شما را در هم خواهد پيچيد.

 با آرزوي زندگي سرشار از عشق و آزادي براي دوستاني كه از اردوگاه مرگ رها شده اند و با آرزوي پايان اسارت و بندگي براي ديگران كه هنوز در چنگال اين فرقه ديكتاتوري گرفتار هستند.

منبع:  ادوارد ترمادو

ارديبهشت ۱۳۹۰


دسته ها : خاطرات
جمعه 25 6 1390 9:38
X